وقتي در اين طريق دويدن به من رسيد
بين ِ همه تو را طلبيدن به من رسيد
از راه هر زمان كه رسيدي به من برس
حالا كه قرعه ي نرسيدن به من رسيد
اين اشكهايِ ريخته ارزان تمام نشد
پروانه سوخت تا كه چكيدن به من رسيد
در عشق سرزنش به زليخا مقام داشت
خيري از اين كنايه شنيدن به من رسيد
تسبيح ِ تو اگرچه به خوبان رسيده است
شب تا به صبح زوزه كشيدن به من رسيد
وقتي بنا نداشتم از خويش بگذرم
اين جانماز آب كشيدن به من رسيد
من بي كلاف بر سر ِ بازارت آمدم
لطفت زياد بود و خريدن به من رسيد
تو از ازل بگير بيا تا زمانِ ما
عشقت قديمي است جديداً به من رسيد
ميبيني ام هنوز نميبينمت هنوز
ديدن به تو رسيد و نديدن به من رسيد
شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان
- یکشنبه
- 17
- فروردین
- 1393
- ساعت
- 12:12
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
علی اکبر لطیفیان
ارسال دیدگاه