من غريبم فاطمه جان واي
اولين مظلوم دوران واي
محرمم تنها تو هستي واي
ديگر از من رو مپوشان واي
تا كه از كوچه امدي جانان من
چهره پوشيده اي از چشمان من
يا فاطمه يا فاطمه فاطمه جانم(4)
فتح خيبر كردم اما واي
خانه ام رفته به يغما واي
تا بماند دين احمد واي
همه را كردم تماشا واي
به دست بسته از كفم رفته فدك
توپيش ديده هاي من خوردي كتك
يا فاطمه يا فاطمه فاطمه جانم(4)
گو سخن با من دوباره واي
با زبان با اشاره واي
از جفاي پنجه خصم واي
ماجراي گوشواره واي
خموشي ات كشته مرا اي يار من
زغصه ات خورده گره بر كار من
يا فاطمه يا فاطمه فاطمه فاطمه جانم(4)
- پنج شنبه
- 11
- اسفند
- 1390
- ساعت
- 7:32
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه