• شنبه 3 آذر 03


شعر شهادت حضرت زهرا(س)(اي پرستوي جوان )

5072


اي پرستوي جوان
پر مكش از اشيان
پيش من اي خسته جان
يك شب ديگر بمان
كن نظر بر حال زارم يا زهرا
جز تومن ياري ندارم يا زهرا
اي بهشت ارزوهاي علي
در به رويم باز كن
اي دو چشمت دين دنياي علي
هر چه خواهي ناز كن
اي هميشه همدم و همراه من
تكيه گاهم فاطمه
از چه رخ مي پوشي از من ماه من،كن
نگاهم فاطمه
بي تو حيدر بي معنيه،يا زهرا
بعد تو خانه نشينه يا زهرا
خفته اي در بستر اي بيمار من
فكر رفتن بر سرت
ديده بگشا بر من اي غمخوار من
گو سخن با همسرت
دست گلچين دوخته يك پيروهن
از شقايق بر تنت
از غم خود با علي بر گو سخن
دست من بر دامنت
اي همه بود و نبودم يا زهرا
اي گل ياس كبودم
اي پرستوي جوان
پر مكش از اشيان
پيش من اي خسته جان
يك شب ديگر بمان
كن نظر بر حال زارم يا زهرا
جز تو من ياري ندارم يا زهرا
در ميان بستر خون خفته اي
يا علي ذكر لبت
شانه بر دستان خود بگرفته اي
بهر موي زينبت
كودكانت در كنار بسترت
ذكرشان عمه يجيب
كن نظر بر حال زار همسرت
مانده ام اخر غريب
از چه رو در خون نشستي يا زهرا
كن نظر بر حال زارم يا زهرا
جز تومن ياري ندارم يا زهرا
 
 

  • پنج شنبه
  • 11
  • اسفند
  • 1390
  • ساعت
  • 7:53
  • نوشته شده توسط
  • جواد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران