اي پرستوي جوان
پر مكش از اشيان
پيش من اي خسته جان
يك شب ديگر بمان
كن نظر بر حال زارم يا زهرا
جز تومن ياري ندارم يا زهرا
اي بهشت ارزوهاي علي
در به رويم باز كن
اي دو چشمت دين دنياي علي
هر چه خواهي ناز كن
اي هميشه همدم و همراه من
تكيه گاهم فاطمه
از چه رخ مي پوشي از من ماه من،كن
نگاهم فاطمه
بي تو حيدر بي معنيه،يا زهرا
بعد تو خانه نشينه يا زهرا
خفته اي در بستر اي بيمار من
فكر رفتن بر سرت
ديده بگشا بر من اي غمخوار من
گو سخن با همسرت
دست گلچين دوخته يك پيروهن
از شقايق بر تنت
از غم خود با علي بر گو سخن
دست من بر دامنت
اي همه بود و نبودم يا زهرا
اي گل ياس كبودم
اي پرستوي جوان
پر مكش از اشيان
پيش من اي خسته جان
يك شب ديگر بمان
كن نظر بر حال زارم يا زهرا
جز تو من ياري ندارم يا زهرا
در ميان بستر خون خفته اي
يا علي ذكر لبت
شانه بر دستان خود بگرفته اي
بهر موي زينبت
كودكانت در كنار بسترت
ذكرشان عمه يجيب
كن نظر بر حال زار همسرت
مانده ام اخر غريب
از چه رو در خون نشستي يا زهرا
كن نظر بر حال زارم يا زهرا
جز تومن ياري ندارم يا زهرا
- پنج شنبه
- 11
- اسفند
- 1390
- ساعت
- 7:53
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه