در مدارت قمر پدید آمد
از دو چشمت سحر پدید آمد
تا نگاهت به خاک ها افتاد
از همین خاک زر پدید آمد
عشق زهرائی ات که شعله کشید
در مدینه شرر پدید آمد
تا شدی همنوای شیر خدا
چقدر شیر نر پدید آمد
با أباالفضل تو برای حسین
یک جهان بال و پر پدید آمد
معجزاتت یکی دو تا که نبود
از پسر ها، سپر پدید آمد
هر که یک جرعه از می ات خورده
در وجودش جگر پدید آمد
حُسن او آنقدر زبان زد شد
چشم زخم و نظر پدید آمد
از خط و خال و قامت و قدش
جلوه های هنر پدید آمد
علمش کربلا که بالا رفت
مرزی از خیر و شر پدید آمد
ادبش ارث مادری بود و ...
هیبتش از پدر پدید آمد
شاعر : حسین ایزدی
- شنبه
- 23
- فروردین
- 1393
- ساعت
- 14:39
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حسین ایزدی
ارسال دیدگاه