مرهم برای زخم دلم هم درست کن..
حتی اگر زیاد نشد کم درست کن..
دلدادگان عشق تو قامت شکسته اند..
دلداده ام بیا و مرا خم درست کن..
برکت بده به دست وبال قیامتم..
از دستهام چوبه ی پرچم درست کن..
تو جلوه میکنی و من از هوش میروم
عیسای خانواده بیا دم درست کن..
بازین چه نوحه و چه عزایش به پای من..
بازین چه شورش است درعالم درست کن..
داریم در خم غم تو ناب میشویم..
این جام را برای محرم درست کن
ما آدم توییم چه حاجت به دیگران..
جانم فدات"حضرت آدم درست کن!"
از سفره ی کریم گدا معتبر شود
از من به یک نگاه تو حاتم درست کن..
در حق تو مضایقه کردم مرا ببخش..
در زندگی خراب که کردم درست کن..
راه عذاب دادن من راه ساده ایست..
خود را زمن بگیر و جهنم درست کن..
بی اختیار یاد تن پاره پاره ام..
حالا بیا برای دلم غم درست کن
صحرا پر است از بدن اکبرت حسین..
پیغمبری ازین بدن کم درست کن..
روی عبا مریز تنش پخش میشود..
خون لخته های در دهنش پخش میشود..
شاعر : سید پوریا هاشمی
- یکشنبه
- 24
- فروردین
- 1393
- ساعت
- 14:17
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سید پوریا هاشمی
ارسال دیدگاه