همسایه های لقمه ی نانت فقیرها
سجاده ی عروج تو تکه حصیرها
"انفاق" خُلق اوست که همسفره ی علی است...
بر همسر امیر نیاید حریرها
راه کمال تو به کنیزی زینب است
اینجا برای قرب، جدا شد مسیرها
تو مادری برای علمدار کربلا
یعنی که دست بوس شمایند امیرها
تازه شروع کرب و بلای مدینه است
وقتی که می رسند به یثرب اسیرها
در پاسخ سوال "حسینم چه شد؟" هنوز
لکنت گرفته است زبان بشیرها
***
باید کنار "ام بنین" گفت "فاطمه"
تا چشمه سار ساخت ز چشمِ کویرها
هیزم...تنور...زخم علی تازه می شود...
نان می شود ز داغ دل او خمیرها
هر کس که بغض داشت خودش را رسانده بود
آتش زدند خانه ی حق را اجیرها
شاعر : محمد کاظمی نیا
- یکشنبه
- 24
- فروردین
- 1393
- ساعت
- 15:35
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمد کاظمی نیا
ارسال دیدگاه