این همه پشت در و مادر ما ، شوخی نیست
کوچه و هلهله و اهل کسا ، شوخی نیست
زخم مسمار در و یک زن هجده ساله
سیلی و سقط جنین ، قامت تا شوخی نیست
خانه ای را که نگهبان درش جبریل است
آتش افروختن و ضربه پا شوخی نیست
کوچه ای را که گذرگاه ملائک بوده
هیزم و شعله ی آتش به خدا شوخی نیست
آنکه تورات مسلمان شده ی چادر اوست
وسط کوچه شود رنگ حنا ، شوخی نیست
***
چهل نفر پشت در و آن همه در کرب وبلا
خنجر کهنه و آن هم ز قفا شوخی نیست
شاعر : مجید قاسمی
- چهارشنبه
- 27
- فروردین
- 1393
- ساعت
- 15:42
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
مجید قاسمی
ارسال دیدگاه