ای فروزان کوکب درّی چرا در ری مقیمی
کیستی تو آیت عظمای عبدالعظیمی
اهل ری را نه که کل خلق عالم را زعیمی
توکریم ابن کریم ابن کریم ابن کریمی
بلک در نزد امامان صاحب قدر و مقامی
از تبار آفتاب استی وخود ماه تمامی
آسمانی ها زمین بوسند در صحن وسرایت
شهریاران را گدایی برسر کوی
سربداران دست بوسصت سرفرازان خاک پایت
شهر ری ایمن بود در سایه گلدسته هایت
از فراز قبّه ات خیزد فروغ استجابت
سرفرود آورده بر خاک سر کویت اجابت
شهر ری در خود گرامی دار این وجه خدا را
نازنین آیینه ی حُسنِ امام مجتبی را
یافتی از فیض او حال وهوای کربلا را
می بری دل می دهی جان دم به دم اهل ولا را
خوشتر از جان در بغل بگرفته ای جان حسن را
لاله باغ ولایت سرو بستان حسن را
کشور ایران گرامی باد این فیض عظیمت
سه فروغ جاودان از حسن دادار از قدیمت
سه پناه خلق عالم سه جواد و سه کریمت
هم رضا هم حضرت معصومه هم عبدالعظیمت
شهر ری لبریز از عطر دل انگیز حسینی
هم نجف هم کربلا هم سامره هم کاظمینی
یاد دارم داستان غم فزای کربلا را
ریخت دشمن در هوای ملک ر ی خون خدا را
بی گنه بر دامنش ری داشت ننگ این خطا را
تا تو بر دامان آن بگذاشتی از لطف پا را
دامن آن پاکتر از سینه اهل ولا شد
ملک ری از رتبه و قدر و شرافت کربلا شد
ای مال دین حق در متن آیین تو پیدا
علم اهل البیت در گفتار شیرین تو پیدا
استجابت در دعا و ذکر آمین تو پیدا
یک جهان تاریخ در هر خشت زرین تو پیدا
هادی ما در صراط المستقیم اهل بیتی
هم کریم استی و هم نجل کریم اهل بیتی
صاحب علم حدیثی حامل اسلام نابی
معنی حسن الصّوابی وارث علمُ الکتابی
ملجأ خلق دو عالم شافع یوم الحسابی
در تراب ری مقیمی وعزیز بوترابی
گرچه این خاک مقدس شد محیط غربت تو
تن نه ، بلکه روح می گیرد شفا از تربت تو
ای تولّای تو و آبای تو گلِ سرشتم
ای غبار آستانت خوشتر از عطر بهشتم
من کجا و مدح تو با این همه افعال زشتم
هر چه در مدح تو گفتم تو سرودی من نوشتم
شاعر دربار تو نه ، بنده ی این آستانم
«میثم» نه خاک پای میثم این خاندانم
باب هر صحن تو را باب المراد ناس دیدم
افتخار عترت وننگ بنی العباس دیدم
هر کبوتر گردد صحنین تو با این نکته خواند
باطل از پا افتد و حقّ تا ابد پاینده ماند
- چهارشنبه
- 27
- فروردین
- 1393
- ساعت
- 16:1
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه