• سه شنبه 4 دی 03


بی بی رقیه س

4681
13

بی بی رقیه س

من رقیه ام همون شیرین زبونه بابا

آواره ی کوچــــه و صـــــحــرا

غم دیده ی کوچک و تنها

من رقیه ام شاهزاده ی ویران نشینم

 


من دختر سلطان دینم

بدی از آدما که دیدم

من رقیه ام من نوگل افسرده حالم

از دوری بابام مینالم

برای دیدنش میبالم

وقتی بابا منو توآغوش میگرفتی

نگاه می کردی و می گفتی

همش تو قلب من نهفتی

بابا جونم اینا منو یتیتم میدونن

بیا که من میخام بدونن

دارم هنوز یه همزبونم

برا مستی آدم بدا شراب می خوردن

دوره سره تو تاب می خوردن

جلو منم هی آب می خوردن

من سه سالم قد خمیده رویم نیلی

موهام سفیدو تو می بینی

عدو زده به من یه سیلی


((بی بی جان رقیه خاتون))

 

  • شنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1390
  • ساعت
  • 13:21
  • نوشته شده توسط
  • محمد حسن

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران