• پنج شنبه 1 آذر 03

استاد سید هاشم وفایی

شعر حضرت زهرا(س)-مدح و ولادت -( عشق وقتی مرا صدا می کرد )

2702

عشق وقتی مرا صدا می کرد
درد جان مرا دوا می کرد
چون نسیمی دل غریب مرا
با گلی یاس آشنا می کرد
به روی تشنگان رحمت دوست
در رحمت دوباره وا می کرد
همچو مرغ سحر همه هستی
زمزمۀ خدا خدا می کرد
گاه دستم به آسمان ها بود
گه زبان دلم دعا می کرد
با گلابی که ریخت از چشمم
گفتگو با ستاره ها می کرد
چون پرستوی عاشقی بودم
که پر و بال شوق وا می کرد
چه شب پُر ز رحمتی که خدا
هرچه می خواستم عطا می کرد
به امید مدینۀ زهرا
دل غمدیده گریه ها می کرد
عشق با خود پیام شادی داشت
مرغ دل را ز غم رها می کرد
گوش جان باز کردم و هاتف
این سخن دم به دم ادا می کرد
صلوات علیه من غفار
وعلی اهلبیت الاطهار
گل چو دفتر گشود یازهرا
بلبل از تو سرود یازهرا
بر مشامم ز عرش در قدمت
می رسد بوی عود یازهرا
حوریان درحضور تو آیند
به سلام و درود یازهرا
سائلان حریم تو هستند
کرم و لطف و جود یازهرا
عشق در هر کجا که زانو زد
از تو گفت و شنود یازهرا
به ولای تو کز ازل مهرت
دل ما را رُبود یازهرا
عطر جنّت به عرش بخشیدی
در قیام و قعود یازهرا
دین و ایمان و عصمت و تقوا
از تو دارد نمود یازهرا
به خدا آگه از مقام تواند
همه غیب و شهود یازهرا
گر بنام تو لب گشودم من
لطف لطف تو بود یازهرا
صلوات علیه من غفار
وعلی اهلبیت الاطهار   
دل سرای تو بود می دانم
مبتلای تو بود می دانم
گرکه بلبل به گل وفائی داشت
از وفای تو بود می دانم
جنتی را که حق به تو بخشید
رونمای تو بود می دانم
عشق از روز اوّل خلقت
آشنای تو بود می دانم
عطر جانبخش عالم هستی
از دعای تو بود می دانم
همه شب این پرستوی عاشق
در هوای تو بود می دانم
در مسیر وفا علی تنها
پا به پای تو بود می دانم
ماجرائی که در مدینه گذشت
کربلای تو بود می دانم
چشم و جان و دل علی عمری
در عزای تو بود می دانم
آنکه از مدح تو سخن می گفت
آن خدای تو بود می دانم
این نوائی کز آسمان آمد
در ثنای تو بود می دانم
صلوات علیه من غفار
وعلی اهلبیت الاطهار
گر که بوی مدینه دارد دل
آرزوی مدینه دارد دل
به شمیم بقیع تو سوگند
رنگ و بوی مدینه دارد دل
همه شب با ستارگان فلک
گفتگوی مدینه دارد دل
قبلۀ دل بود، اگر عمری
رو به سوی مدینه دارد دل
قمری پرشکسته ام امّا
های و هوی مدینه دارد دل
کاروانی ز آرزو و امید
رو به کوی مدینه دارد دل
عقده هائی به اشک و خون غلطان
از گلوی مدینه دارد دل
بین اشک و غم و پریشانی
جستجوی مدینه دارد دل
سینه ای غم گرفته از داغت
رو به روی مدینه دارد دل
گرچه مستی شور و عشق و وفا
از سبوی مدینه دارد دل
با چنین نغمۀ دل انگیزی
رو به سوی مدینه دارد دل
صلوات علیه من غفار
وعلی اهلبیت الاطهار
ای که چشمت همیشه بارانی است
دل دریائی تو طوفانی است
آسمان دعای تو از اشک
همه شب تا سحر چراغانی است
در نماز شب و دعای سحر
نغمه های لب تو قرآنی است
داده بر ما پیام آزادی
ناله هایت اگر چه زندانی است
میزبان غمی و این مسکین
همه شب در دلت به مهمانی است
از چه برخوان غم نشستی تو
قسمت تو چرا پریشانی است
عمر تو همچو گل بُود کوتاه
گریه هایت اگر چه طولانی است
شمع عمر تو شد خموش امّا
نام تو روشن است و نورانی است
ای که با یاد قبر پنهانت
کار ما گریه و گل افشانی است
چشم ما و عنایت و کرمت
خانۀ عمر رو به ویرانی است
تا نفس می رسد وفائی را
در همین نغمه و غزلخوانی است
صلوات علیه من غفار
وعلی اهلبیت الاطهار

 

شاعر : استاد سید هاشم وفایی

  • شنبه
  • 30
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 8:1
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران