• جمعه 2 آذر 03


شعر ولادت حضرت زهرا(س) -( مشق مارا قلم عشق شما می زد خط )

2954
4

مشق مارا قلم عشق شما می زد خط
غیر احساس اگر بود، نوشتید غلط
نمی از کوثر چشمان شما زمزم شد
چشمه اشک شما ساخته در جنت شط
آسمان ها همه از روز ازل زیبا بود
ماه تان درسحر پنج تن افتاد وسط
رهگذار قدمت گرچه هزاران بودند
لب تان رهگذر نام علی بود فقط
تامی آیید ز شور ازلی خواهم خواند
دست من نیست اگر ناد علی خواهم خواند
ای نمک گیر دو دستان تو صدها مریم
ای فقیر تو و اولاد تو صدها خاتم
حرم محترم یادشما یعنی عشق
ای به عشقت همه ی کون و مکان نامحرم
سر تفسیر حیای تو همه مات شدند
ای به کیش نظر لطف مدامت عالم
جای پای تو خداییش همان بالاهاست
آمدی تا متبرک بشود اینجا هم
آمدی آینه در آینه حیدر باشی
آمدی مادر آغوش پیمبر باشی
 همه ازفلسفه  ی بودن پنهانت، مات
از وقار تو لب آینه گردانت، مات
سطر در سطر نگاه تو امین الله است
مانده جبریل امین بر سر ایمانت، مات
خفته در، یای علی وسعت دریاهایت
بر لب ساحلم آری و زطوفانت، مات
تو مسلمان شده ی حضرت حیدر شده ای
یا علی گشته ز چشمان مسلمانت، مات
صد و ده بار نوشتیم همه یا زهرا
پس سزاوار بهشتیم همه یا زهرا
مدح تو هست به والله که تشریح خدا
اشک هایت شده سر رشته تسبیح خدا
نام تو روی زبان همه در افلاک است
یانه... انگار که خواندند تواشیح خدا
کششی نیست که دستی به دعا بردارند
نامت انگار به عرش است مفاتیح خدا
گرچه در هاله انوار تلألؤ داری
آمدی تا بکنی یکسره تصریح خدا
موقع معجزه  در کار خدانزدیک است
عاشقان لحظه دیدار خدا نزدیک است
چشم اگر از سر شوق تو شود تر بهتر
دل اگر بشکند از عشق تو بد تر بهتر
قدمت را سر چشمان دل ما بگذار
فرش راه تو به مولا که لگد تر بهتر
نص قرآن کریم است نماز تو ... بخوان
قل هوالله احد هرچه احد تر بهتر
دربهشتی که به دیدار خدا ختم شود
با شما گربشوم راه بلدتر بهتر
مثل پروانه پر و بال حرم می گردم
وسط غائله دنبال حرم می گردم
حرمت روی زمین نیست کنار عرش است
وکمی خاک مزار تو غبار عرش است
قدمت روی زمین با همه سر سنگین و
در سماوات خداوند  وقار عرش است
طاقت فرش نشینی تو را عرش نداشت
هرچه آورده به روزت همه کار عرش است
من به ایمان در خانه تان شک دارم
خانه ات نیست که آنجاست، مزار عرش است
میخ آمد که شود محرمت و آزردی
عرش لرزید، تو وقتی که زمین می خوردی
آسمان بهر تو ای رکن کسا، دیواری
هوس پر زدنت بود و دعا،  دیواری
خانه ات طور شد و محسن تو موسی شد
سخت شد کار به تو گشت عصا، دیواری
توکه آیینه قدی امامت بودی
آمد و زود شکست آینه را، دیواری
این همه حرف دو پهلو زده ای با پهلو
اصلا ً انگار نه انگار که با دیواری
وسعت دیدن تو بیشتر از دنیا بود
سهم تو چند صباحی فقط از اینجا بود

 

شاعر : رضا دین پرور

  • شنبه
  • 30
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 8:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران