سلام بر تو که رویت جمال زیباییست
به دین مهر و ولا مذهب تو شیداییست
تو سرو اُمّ بنینی،به گلشن اسلام،
همیشه سبز بمان،ریشه ی تو زهراییست
چگونه ره ببرد در وَلایت عشقت
دلی که دربدر و هرزه گرد و هرجاییست
قسم به سِرِّ نهفته درون سوره ی حمد
دمی که میدمی از سینه ات مسیحاییست
تو کیستی وچه داری؟که نیروانا را (1)
به قول و فعل تو دیده ست آنکه بوداییست
بصیرت تو رساندت بدین مقام و کمال
مطیع امر ولی گشتنت ز داناییست
چه کار با خس و خاشاک یا به کف دارد؟
کسی که چون تو دلش پاک و صاف و دریاییست
هزاربار کنار فرات در هر روز
تمام صحنه ی ایثار تو تماشاییست
هنوز مسئله ی آب را به لب نزدن
به وقت تشنگی اَت حل نشد-معمّاییست
به دور قبر تو از چه فرات میگردد؟
برای شستن رویش ز رنگ رسواییست ( 2)
به زیر بارش باران تیر ، با دندان
ز مشک آب نگهداری اوج سقّاییست
تنی نشانه ی رگباری از خدنگ و سنگ؟
چنین وجود مگر قابل شناساییست؟
شاعر : حسین ولی خانی
- دوشنبه
- 1
- اردیبهشت
- 1393
- ساعت
- 14:29
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حسین ولی خانی
ارسال دیدگاه