یا اخت الحسین....
یا علی گفتی و غم آغاز شد
ناگهان قفل زبانم باز شد
یاعلی گفتی همین اعجاز توست
یاعلی پروانه ی پرواز توست
سایه ات را بر سرم انداختی
یک نگه بر دفترم انداختی
تا تو لیلای منی مجنونتم
دختر شیر خدا ممنونتم
با نگاه تو تبانی میکنم
تا قیامت روضه خوانی میکنم
ام کلثومی و دل در بند توست
شمس گیتی روی گردنبند توست
ام کلثومی به عالم سروری
با نگاهت از همه دل می بری
از ازل آرام جان زینبی
خواهر شیرین زبان زینبی
پیش تو ام البنین رو میزند
محضرت عباس زانو میزند
ام کلثومی و امّید همه
یادگار ماندگار فاطمه
ام کلثومی و طاووس علی
ام کلثومی و ناموس علی
هم طراز تو در این عالم نبود
سهم تو چیزی به جز ماتم نبود
کاش از چشم و نظر میگفتی و...
از همان روز خطر میگفتی و...
کاش از هیزم به دستان لعین
از نگاه شعله ور میگفتی و...
شاهد غم های مادر بوده ای
کاش از سقط پسر میگفتی و...
کاش میگفتی تو از ضرب لگد
کاش از درد کمر میگفتی و...
کاش از دست زمخت ثانی و
درد گوش و درد سر میگفتی و...
کاش آن شب در پس تابوت او
با همان سوز جگر میگفتی و...
" ....خدا مادرم را کجا میبرند.....
گمانم برای شفا میبرند...."
روضه ات یک بام دارد دو هوا
گه مدینه میروم گه کربلا
عمه جان نیمه جان یادش بخیر
فتنه های کوفیان یادش بخیر
ناله میکردی و بر سر میزدی
"أَلاَمان" و "أَلاَمان" یادش بخیر
مأمن اطفال آغوش تو بود
گریه های کودکان یادش بخیر
میکشیدی خار از پایی برون
گریه میکردی چنان یادش بخیر
بازویت را کعب نی ها میزدند
تازیانه و سنان یادش بخیر
کوچه وبازار و سنگ و ناسزا
در میان شامیان یادش بخیر
حال داری با قدی خم میروی
داری ای منظومه ی غم میروی
از تمام رنج دنیا خسته ای
سوی آقای محرم میروی
میسرایی یاد آن هامون خون
زیر لب "... إنا الیه راجعون "
شاعر : علیرضا خاکساری
- سه شنبه
- 2
- اردیبهشت
- 1393
- ساعت
- 4:53
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
علیرضا خاکساری
ارسال دیدگاه