چقدر شعر بگوییم و بی اثر باشد
چقدر قسمت ما بغض شعله ور باشد؟
تمام عمر به تقلید دیگران شادیم
چقدر دختر اندیشه کور و کر باشد؟
نشسته روح خزان، پشت هر تبسّم سبز
همیشه فرصت لبخند، مختصر باشد!
تمام فرصت این لحظه های بی برگشت
حدیث قصّه ی تلخ کلاغ پر باشد
چرا جسارت طغیان شعله در ما نیست
که نبض سرخ نفس هایمان خطر باشد؟!
قسم به چشم تو درک بهار مشکل نیست
اگر زبان نگاه تو ساده تر باشد
خلیل حادثه یک صبح عید می آید
که دست هر بُتِ بُت خانه یک تبر باشد
خدا به داد دل ما و محشری برسد
که هرچه شعر سرودیم درد سر باشد!
- پنج شنبه
- 4
- اردیبهشت
- 1393
- ساعت
- 13:52
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه