من در طلب خون توأم تا به کجاها
تو پر زده ای مثل مسیحا به کجاها
ای محشر پاشیده در این سینه زنی ها
رفته ست به دنبال تو دریا به کجاها
رفته ست که در خویش تو را حل کند و بعد -
تبخیر شود تا به ثریّا... به کجاها
هر قطره ی اشکی غزل داغ تو گشته ست
تا شرح دهد خون خدا را به کجاها
لب باز کند نوحه بخواند که ز هر سنگ
جاری شود آبی سوی فردا، به کجاها
ویران شده ام، ریخته ام زیر قدم هات
رفتم پی ادراک تو حالا به کجاها
تا جاذبه ات بر دل هر قطره بریزد
راهی کنی این اشک رها را به کجاها
بویت ز افق ها به زمین می چکد ای ماه
تا بال بگیریم از اینجا به کجاها
سمتی که نفس های تو بر خاک چکیده ست
سمتی که تو را برده اهورا به کجاها
خونتشده خورشید که هر روز بتابد
بر غربت این خاک، به دنیا، به کجاها
شاعر : صالح محمدی امین
- پنج شنبه
- 4
- اردیبهشت
- 1393
- ساعت
- 14:14
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
صالح محمدی امین
ارسال دیدگاه