• جمعه 2 آذر 03


شعر ولادت امام باقر(ع) -( باران گرفت و خنده ی گلها شروع شد )

2579
0

باران گرفت و خنده ی گلها شروع شد
فصل شکوه و عزت دنیا شروع شد
از لحظه ی حضور تو در خانه علی
فریاد التماس زلیخا شروع شد
رنگ رخ زمین و زمان تیره بود و تار
تو آمدی و آبی دریا شروع شد
تو مصطفای دیگری از نسل مرتضا
با این حساب جلوه ی آنها شروع شد
 حالا نشسته ام که برایت غزل شوم
یا مثنوی کوچه خیر العمل شوم
 خیر العمل علی شد و خیر العلوم تو
آقا چراغ رو شن کشف النجوم تو
 سمت کلاس علم شما راه بسته است
عیسا کنار منبر درست نشسته است
 هر کس شناخته تو و علم تو را .. ترنج...
...شاید نداشته , قلمش را شکسته است
 دریای علم عالمیان را نصب تویی
قال الامام باقرمان را سبب تویی
 آقا شنیده ایم که باران شدی و بعد
راهی کوچه های زمستان شدی و بعد
 از عاشقانه های تو یک نکته گفته اند
همبازی رقیه و طفلان شدی و بعد
آنهم که زود زود به پایان رسید تا
در مجلس شراب که مهمان شدی و بعد
 اصلا شب ولادت تو روضه میشود
 تا لحظه ی شهادت تو روضه میشود
حالا برای شادی زهرا نوشته ام
این بیت آخر است برایت سرشته ام
 عالم تمام دهکده , از شهر علم توست
بحر العلوم قطره ای از بحر علم توست

 

شاعر : ایمان کریمی

  • سه شنبه
  • 9
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 13:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران