• دوشنبه 3 دی 03

 حسن لطفی

شعر شهادت امام هادی النقی(ع) -( آه در سینه ام از زهر شراری برپاست )

1919

آه در سینه ام از زهر شراری برپاست
آتشی بر جگر و رویِ لبم واویلاست
سوختم سوختم آبی که نفس می سوزد
حجره ام از جگر سوخته ام کرببلاست
مادرم آمده بالین منِ چشم به راه
تا بگویم غم خود را که دلم پُر غوغاست
دستِ من بست و مرا نیمه شب از خانه کشید
بی حیایی که نمی گفت غریب و تنهاست
گاه می رفتم و گاهی به زمین می خوردم
مثل آن طفل که مبهوت دو چشم باباست
مثل آن دخترکی که نفسش بند آمد
راه می آمد و می دید سری بر نی هاست
سنگ بود و سری که ز لبش خون میریخت
خیزران بود و یتیمی که شبیه زهراست

شاعر : حسن لطفی

  • شنبه
  • 13
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 6:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران