وای از ظلم که هم درد شب تارم کرد
درد غربت به خدا خسته و بیمارم کرد
منکه درد همه را خویش دوا می کردم
در تب زهر جفا درد گرفتارم کرد
درد تبعید و فراق پسرم سخت نبود
بردن بزم شراب این همه آزارم کرد
بارها قلب بنی فاطمه را لرزاندند
وقت و بی وقت عدو یکسره احضارم کرد
گرچه در کوچه و بازار نگرداند مرا
لیک تحقیر به هر کوچه و بازارم کرد
در جوانی شجر عمر مرا سوزاندند
بسکه دشمن به غم و غصه گرفتارم کرد
آنهمه معجزه دیدند، مسلمان نشدند
غفلت امت بی درد چه غمبارم کرد
نه فقط امر علی را نشنیدند که خصم
حبس در سینه دو صد نطق غمبارم کرد
پسرم خانه ی تبعید مرا کن حرمم
تا بدانند همه، خصم چه رفتارم کرد
کاش تابوت مرا هم دل شب می بردند
غربت فاطمه یک عمر عزادارم کرد
به عزاداری من اشک بریزید ولی
این حسین است که آشفته و خونبارم کرد
نایبم عبدالعظیم الحسنی شاهد بود
کربلا یک شبه تخریب شد و زارم کرد
سامرا مثل بقیع و حرم کرب و بلاست
غم تخریب حرم خسته ز اشرارم کرد
رنگ شادی به جز از یار نبیند شیعه
شادی آن است که از مژده ی دلدارم کرد
ز هدایت گری ام پرچم حزب الله است
که به عالم علم این دست علمدارم کرد
شاعر : محمود ژولیده
- شنبه
- 13
- اردیبهشت
- 1393
- ساعت
- 6:56
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه