کسی کـه بندۀ خاص خدای یکتا بود
وجـوداطهراو در هجوم غـم هابـود
هماره ذکرخداوند بـرلبش گل کـرد
همیشه گلشن محـراب ازاومصفا بـود
زدشمنان که براوعرصه تنگ میکردند
ولی اعظم حق راچـه بیم وپروا بـود
قدم به برکه شیران اگرچه اوبگذاشت
وحوش راسربوسه به خاک آن پابـود
بـه یاد غُربت دردآشنای بابا بـود
اگرچوجّد غریبش علی به خانه نشست
اگرچه ریخت شبانه به خانه اش دشمن
نداشت بیم زخصم وبه یاد زهرابـود
ز زهردشمن ظالم، زپا فتاد کسی
که پاره های دل او پُراز خدایا بـود
دریغ ودردکه گلچین زکینه پرپرکرد
گلی که زینت گلزار سبز طاهابود
امام عسکری ازماتمش سیه پوشید
غبار غم زسراپای اوهویدا بود
شبی که شمع وجودش خموش شد ،دیدند
فضای سامره تاریک وغرق غوغا بـود
زخاک سامره اش نوربرفلک تابد
که اوتجّلی آئینه های تقوا بـود
زماتمش نه همین سینۀ «وفائی» سوخت
که داغ او به دل لاله های صحرا بود
شاعر : استاد سید هاشم وفایی
- شنبه
- 13
- اردیبهشت
- 1393
- ساعت
- 16:11
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه