قلم در دست می گیرم ولی ذهنم پریشان است
چه بنویسم از اوصافش؟ که او پیدا و پنهان است
صراط المستقیم و نقطه ی در باء بسم الله
علی تفسیر قرآن نه علی خود روح قرآن است
اگر مولا نخواهد برگی از شاخه نمی افتد
امیرالمومنین شان نزول باد و باران است
تورق کرده ام تاریخ بیت الله را کامل
فقط مولای ما مولای ما مولود این خانه ست
فقط مولای ما در بستر مرگ نبی خوابید
و ثابت کرد تنها او برای مصطفی، جان است
خدا در آسمان هایش برایش تخت شاهی بست
ولی او در زمین در فکر نان مستمندان است
یتیمان مدینه دردهایش را نمی دانند
دلش لبریز از داغ است با این حال خندان است
اگر انسان علی باشد، دگر ما را چه می نامند ؟!
جهانی کافرند انگار اگر حیدر مسلمان است !
مرا با یک نگاه لطف خود از غم رها گردان
جهان بی لطف چشمانت برایم مثل زندان است
شاعر : محمد سعید میرزائی
- سه شنبه
- 16
- اردیبهشت
- 1393
- ساعت
- 5:39
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمد سعید میرزائی
هياتى