• شنبه 15 اردیبهشت 03


شعر روز عاشورا -( کنار پیکر تو نیزه بسیار )

9005
14

 کنار پیکر تو نیزه بسیار
 حسینم را رها کن مردم آزار
 از این شاه غریبم دست بردار
 کمی او را به حال خویش بگذار
 مگر خشکی لب ها را ندیدی
 که اینگونه تو رگ ها را بریدی
 خودم دیدم چگونه پیکرت ریخت
 سپاهی بی حیا دورو برت ریخت
 جلو چشم حرم بال و پرت ریخت
 هزاران نیزه بر روی سرت ریخت
 حلام کن که مویت را کشیدند
  حلالم کن گلویت را بریدند
 همین که پیکرت افتاد بر خاک
 کنارم مادرت افتاد بر خاک
 طلای خواهرت افتاد بر خاک
 حلالم کن سرت افتاد بر خاک
 ببین آشفته حال خواهرت را
 ببین پهلو شکسته مادرت را
 اگرچه باورش سخت است اما
 بدون یاورش سخت است اما
 برای خواهرش سخت است اما
 جلوی مادرش سخت است اما
 تنش را عاقبت مثله نمودند
 به زیر سم تنش را له نمودند
 ز روی نیزها جمعت نمودم
 به چه زحمت تو را جمعت نمودم
 ز زیر دست و پا جمعت نمودم
 میان بوریا جمعت نمودم
 سرمغرب شد از گودال رفتند
 سنان و حرمله خوشحال رفتند
 به غیر از چشم تر دیگر ندارم
 کنار خیمه ها یاور ندارم
 به جان تو قسم باور ندارم
 سرش را گرم کن معجر ندارم
 منو بازار شام ای وای ای وای
 منو چشم حرام  ای وای ا ی وای

شاعر : حامد جولا زاده

  • چهارشنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 12:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران