امشب از مستی ز خود بی خود شدم این گوهر است
دستگیری ساقیا غیر از تو ننگی ابتر است
جسم من گردیده چون خم دستهایم همچو جام
جای خون در پیکرم می از سبوی حیدر است
افتخارم این بود من از ازل مست توام
باده مینوشم می نابم ز آب کوثر است
هر که لب بر نام مولایش علی وا میکند
مطمئنا روز محشر در رکاب صفدر است
من کیم تا دم زنم از نوکری کوی او
صد هزاری همچونان عیسی در آنجا نوکر است
در پی سیم و زر دنیا مرو ای دل بیا
کیمیا خاک کف پای غلام قنبر است
هرکه را در دل بود بغض علی و ال او
مشکلش از خویش نبود مشکلش از مادر است
کل علم کون و امکان در کف عین تو است
چون که حیدر صاحب علم لدن اکبر است
لال با لام علی و لام لعل هر لبش
لب گشاید بر سخن این معجزات منبر است
لعل رخسار لبت زیبنده عرش خدا
بلیقین لام علی از لام ... بهتر است
یای مولا آخرین حرف الفبای دل است
وی خودش یعثوب دین است داوری را داور است
شعر با نام امیرالمومنین زیبا شود
شهر بی نام امیر المومنین بی مصدر است
شاعر : امیر حسام یوسفی
- یکشنبه
- 21
- اردیبهشت
- 1393
- ساعت
- 6:35
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
امیر حسام یوسفی
ارسال دیدگاه