امشب شروع می کند آغازعشق را
بر دوش هر چه پنجره آوازعشق را
با نامِ نامی اش سحر آغاز می شود
درها شکسته، پنجره ها باز می شود
یک شِمه ازوجود خدا شعله می کشد
تصویر او در آیـنه ها شعله می کشد
مولود کعـبه از نفـس راه می رسد
خورشیدوماه وآینه همراه می رسد
برقله ی کمان وکمند، ایستاده است
این مردِ تا همیشه بلند، ایستاده است
مردی که قفل فاصله را باز می کند
با دستهای روشنش اعجاز می کند
مردی که با تمام وجود آه می کشد
فریادهای گمشده در چاه می کشد
می آید از تبسم یک صبح در بهار
از ربنای رکعتِ شبهای بی قرار
یک مرد از سلاله ی آبی آسـمان
یک مرد ازعشیره ی مهتابیِ زمان
یک آسمان که روی زمین پا گذاشته
مردی که عـدل را به تـماشا گذاشته
مردی که از حقیـقـت عـالـم عـبور کرد
مردی که پا به پای محمد(ص)ظهورکرد
مولای عالمی که به دنیـا غرور داد
خورشید پا گرفت وبه آئـینه نور داد
شاعر : زهرا نعمتی
- یکشنبه
- 21
- اردیبهشت
- 1393
- ساعت
- 6:55
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
زهرا نعمتی
ارسال دیدگاه