باز راه مادری بر نینوا افتاده است...
باز یاد خاطرات کوچه ها افتاده است...
گوئیا خورشید تاب گام هایش را نداشت...
آسمان بر خاک گرم کربلا افتاده است...
دست بر پهلو گرفته؛؛ قد کمان مویه کنان...
مثل مولا تکیه اش بر نیزه ها افتاده است...
آن طرف شاه کرم سرگرم بخشش بود و آه....
باز هم پیروهنش ؛ دست گدا افتاده است..
دختر خیرالنسا؛ بالای تل زینبی...
پیش چشمش ؛ سر جدا؛ پیکر جدا افتاده است...
- جمعه
- 26
- اردیبهشت
- 1393
- ساعت
- 15:6
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
ارسال دیدگاه