• دوشنبه 3 دی 03

 علیرضا خاکساری

شعر زبانحال حضرت زینب (س) در آخرین لحظات عمر شریفشان با برادر از علیرضا خاکساری -( دل خسته پر زده خداروشکر )

4296
3

دل خسته پر زده خداروشکر
میرسی تو سرزده خداروشکر
یه سال و نیمه که من منتظرم
 شب دیدار اومده خداروشکر
جون من برادرم حسین من
همه عشق و باورم حسین من
انا لله میخونم براخودم
بیا بالای سرم حسین من
حق داری گردن من یه عالمه
هرچی روضه بخونم بازم کمه
توکه از هرکسی بهتر میدونی
روزمرگ من ده محرمه
میدونم اخر احساسی داداش
میدونم که خیلی حساسی داداش
خیلی پیر شدم تو این یک سال و نیم
بگو زینبت رو میشناسی داداش
هم پرم شکسته باور میکنی؟
هم سرم شکسته باور میکنی؟
زیره بارغصه و غم بخدا
کمرم شکسته باور میکنی؟
رنگ من پریده مثله مادرت
قد من خمیده مثله مادرت
به موی سپید فاطمه قسم
نفسم بریده مثله مادرت
غم و درد و محنت رو یادمه
همه زخمای تنت رو یادمه
تو خیال کردی فراموش میکنم
نیزه ی در دهنت رو یادمه
دلمو به تو سپردم یادته ؟
داشتم از غصه میمردم یادته ؟
جلوی چشم یه عده اجنبی
از سنان کشیده خوردم یادته ؟
علمت همیشه روی دوشمه
روضه هات دلیل هرخروشمه
میبریدسرت رو قهقهه میزد
بخدا هنوز صداش تو گوشمه
میخوای از اهل حرم برات بگم ؟
میخوای از بال و پرم برات بگم ؟
نفسم بند اومده ،نمیتونم...
بسه یا اینکه بازم برات بگم ؟
بیا تا به گریه هام امون بدم
بیا تاکه بازومو نشون بدم
بیا تاکه دیگه جای پیرهنت
خودتو بغل کنم و جون بدم

شاعر : علیرضا خاکساری

  • جمعه
  • 26
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 16:8
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران