• سه شنبه 15 آبان 03

 حمید رمی

شعر شهادت حضرت زینب(س) -( به روي منبر نيزه ، به وقت صوت قرآنت )

3768
1

به روي  منبر  نيزه ،  به وقت  صوت  قرآنت
دو دست عرش را ديدم كه مي گيرند دامانت
خداي عشق بازي ها ! نگاهت هم عبادت بود
ملائك سجده  مي كردند  بر لبخند چشمانت
جواب تو  به  هر  شمشير ، هزار الحمدلله بود
چه خوش تلفيق مي دادي، سلوك عشق و عرفانت   
همين  كه  آفتاب  گرم ، روي  معجرم  افتاد
تو  روي  نيزه ها  خواندي  نماز   ناز   بارانت
همان  هيهات من الذله ات  را شرح مي دادم
پيام  خطبه هايم   شد  ،  تجلي گاه  جولانت
تو  در  رمز  كلام  من ،  شدي  پيداي  ناپيدا
كرامت  را  هويدا  كرد ،  اين  پيدا  و  پنهانت
سرت حتي  به روي نيزه ها هم پادشاهي كرد
تو روي  تخت نيزه ، عالمي شد تحت فرمانت
عجب آيينه اي بودي كه با چشمان خود ديدم
تمام   سنگ هاي    بام ها   بودند   حيرانت
سرت   خورشيد   امّا   سايبان  كاروانت  بود
به زير سايه ي خورشيدي ات بوديم مهمانت
نداي وحي مي آمد ، از آن رگ هاي خونينت
نداي  وحي  را  راهب  شنيد و  شد مسلمانت
امان از چوبه ي محمل ، امان از چوب نااهلان
شكست از اين سر زينب ، شكست از آن دو دندانت  
تو در  گودال ، خوشحالي و روي نيزه غمگيني
گذشتند از تو خيلي ساده ، پيچيده ست جريانت
به مقتل هم به خود تكليف ديدم از تو برگيرم
دو   بوسه  با  نيابت  از   تمام  دوست دارانت
همان دم  بود  عالم را (اسيرِ) بوسه ها  ديدم
تو  در  گودال  افتادي  و  عالم  بود  گريانت

شاعر : حمید رمی

  • یکشنبه
  • 28
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 6:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران