بندِ دلم پاره شده
با طعنه های دشمنا
به پیش چشمای ترم
دشنام می دن ب مرتضا
کاری بکن جونِ مرا
بگیر خدای مهربون
دیگه که من خسته شدم
ار طعنه های بی امون
خدا دلم از دنیا سیره
ببین پاهام گیر زنجیره
خدا
دیگه نمی خوام زنده بمونم
منوُ
ببر به نزدِ مادرِ جوونم(2)
( یا موسی بن جعفر3)
....
...
ازجای زنجیر گران
خون می چکه روی زمین
بهر تسلا،پسرم
بیا دمی پیشم نشین
دیگه دلم تاب نداره
دختر من خواب نداره
فدای گریه هاش بشم
از دیده هاش خون می باره
خدا دلم ازدنیا سیره
شاعر: موسوی
- یکشنبه
- 4
- خرداد
- 1393
- ساعت
- 4:29
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
ارسال دیدگاه