• سه شنبه 15 آبان 03


شعر مدح و ولادت امام حسین(ع) -( وقتی که آمدی به جهان عشق پا گرفت )

3232
5

وقتی که آمدی به جهان عشق پا گرفت
آزادگی و عزت و غیرت بها گرفت
روزی که شمس طلعت رویت طلوع کرد
نورش تمام ارض و سما را فرا گرفت
وقتی قدم به عرصه ی گیتی گذاشتی
هستی ز یمن مقدم پاکت صفا گرفت
از برکت ولادت تو ای امیر جود
فطرس دوباره بال و پری از خدا گرفت
وقتی قرار شد که شود نام تو حسین
شهر مدینه عطر و بوی کربلا گرفت
روح الامین زدیده ی خود اشک شوق ریخت
وقتی که بوسه از لب تو مصطفی گرفت
تصویری از محبت و عشق و علاقه بود
آندم که روی دست، تو را مرتضی گرفت
وقتی که ماجرای غم و غربتت شنید
روز ولادتت دل خیر النسا گرفت
تا عرشیان به محضرت عرض ادب کنند
قنداقه ی شریف تو در عرش جا گرفت
آنروز غرق شور و شعف عالمین بود
ذکر لب ملک همه دم یا حسین بود
ای نور چشم ام ابیها خوش آمدی
ای مظهر شجاعت و تقوی خوش آمدی
ای پور هل أتی پسر کوثر نبی
یاسین و کهف و فاطر و طاها خوش آمدی
ای ترجمان واژه ی زیبای عاشقی
مجنون ز عشق تو شده لیلا خوش آمدی
گویند در ولادت تو تیر و نیزه ها
سردار سربریده ی سرها خوش آمدی
بر سر در بهشت نوشتند قدسیان
صلِّ علیکَ سید و مولا خوش آمدی
آید صدای حضرت حق از فراز عرش
کای صاحب اختیار دو دنیا خوش آمدی
ای جبرئیل خادم صحن و سرای تو
شش گوشه ی تو کعبه ی دلها خوش آمدی
امشب  که جای عمه ی سادات خالی است
گوید به جای او به تو زهرا خوش آمدی
اعجاز انبیا همه با اذن از تو بود
ای مقتدای موسی و عیسی خوش آمدی
نام تو در زمان بلا ذکر نوح شد
یوسف چو دید روی تو را قبض روح شد
ای بحر لطف و جود تو بی انتها حسین
شرمنده ی عطای تو شاه و گدا حسین
ای شاهکار خلقت و خورشید بی غروب
ای منجلی ز روی تو نور خدا حسین
آنکس که وا کند گره از کار عالمی
با یک نگاه خویش تو هستی تو یا حسین
ای در جزا و روز حساب تمام خلق
سوی تو چشم سلسله ی انبیا حسین
آنانکه در عزای تو عمری گریستند
خوانند یکصدا همه آنجا تو را حسین
آید ندا ز عرش که امروز روز توست
خواهد هر آنکه را که دلت، کن جدا حسین
امشب بیا و دست دعا را بلند کن
بهر ظهور مهدی آل عبا حسین
در سینه شوق تربت شش گوشه ام بود
کی می بری مرا تو به کرببلا حسین؟
این آرزوی هر شب و و روز غلام توست
در وقت جان سپردن و مرگم بیا حسین
ای نام اعظمت به زبانم علی الدوام
«ما جاءَ غَیرُ اِسمُکَ فی مُنتَهَی الکلام»
تو آمدی و دلبر اهل وفا شدی
آموزگار مکتب صبر و رضا شدی
بوسه گرفت از لب تو ختم الانبیا
دار و ندار حضرت خیر النسا شدی
کم داشت خانواده ی زهرائیان تو را
تو آمدی و خامس آل عبا شدی
پیش از زمان آمدنت هم امیر عشق
خلوت نشین مادر آئینه ها شدی
آری تو با درخشش شمس جمال خویش
خورشید روز و ماه شب تار ما شدی
هر چند در مدینه دلی خوش نداشتی
اما چه شد که راهی کرببلا شدی
ایام دلبری تو با زینبت گذشت
روزی فرا رسید که از او جدا شدی
زینب سوار محمل و یک عده بی حیا
اما تو خوب شد که روی نیزه ها شدی
آقا فدای عهد و وفایی که داشتی
تا اربعین هم نفس بچه ها شدی
بزم شراب و لعل لب و چوب خیزران
اشک سه ساله و غم یک قامتی کمان

شاعر : محمد جواد غفاریان

  • شنبه
  • 10
  • خرداد
  • 1393
  • ساعت
  • 5:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران