• پنج شنبه 13 اردیبهشت 03

 محمود ژولیده

شعر مدح و ولادت امام حسین(ع) -( روی سر سایه ی رحمان و رحیم افتاده )

2689
7

روی سر سایه ی رحمان و رحیم افتاده
به سوی كوچه ی دل راه كریم افتاده
میكده باز شده مستی ام آغاز شده
بر مشام دل دیوانه شمیم افتاده
ماه دلبر خبر از سبط پیمبر آورد
چشم دل بر پسر خلق عظیم افتاده
با تو انگار بهشت از همه جا می روید
بی تو انگار بشر قعر جهیم افتاده
محرم كوی حسینم من و در حال طواف
چشم ارباب بر این عبد یتیم افتاده
گفتگویی است میان من و خالق هر آن
كه حسین است حسین است قدیم الاحسان
مژده ای هم نفسان گاه تماشا آمد
همه ی زندگی حضرت زهرا آمد
این چنین است كه كشتی نجات بشر است
مهد مصباح هدی نور سراپا آمد
آنكه با نهضت او دین خدا بیمه شود
چاره ساز نبوی با ید بیضا آمد
دیده گریان شود از نام قتیل العبرات
روزی روضه اش از عالم بالا آمد
این چه سری است كه با ذكر انا العطشانش
پسر فاطمه شش ماهه به دنیا آمد
اشك شوق است كه چون ابر بهاران ریزد
یا همان گریه زهراست چو باران ریزد؟
یار دلدارم و از یار دگر آزادم
بنده ی عشقم و در دام حسین افتادم
كربلا محرم خود كرد مرا روز الست
حاجی كوی حسینی است دل از بنیادم
از زمانی كه شدم محرم غمهای حسین
هر دم آید غمی از نو به مبارك بادم
جذبه حور و ملك نیست مراد دل من
جذبه عشق حسین است كه زد فریادم
نه ملك بودم و نه خلد برین جایم بود
ذره ای بودم و شد عالم ذر امدادم
منكه از بتكده تا میكده را پیمودم
عشق چون بارقه ای آمد و شد استادم
دیده را اشك غمت شرب مدام است مدام
كشته عشق تو ارباب ، غلام است غلام
آسمان خالق خود را به زمین می جوید
ملك از هر طرف انگار چو گل می روید
اینك ای قوم بیائید كه فطرس بشویم
نوكر از مقدم ارباب شفا می جوید
حاجت دل بنویسید به گهواره او
كه نگفته به خدا پاسخ تان می گوید
این چه حالی است خدا ، گریه كنش پیفمبر
خون دل را به رخ از اشك بصر می شوید
پیش گهواره او فاطمه چون در خواب است
جبرئیل است كه لالائی او می گوید
هرگز از مادر مظلومه ننوشید لبن
شیر مادر نكند خشك شد از سوز مَحَن
بوسه گاه نبوی شد سر و دست و بندش
كاش شمشیر جفا بوسه نگیرد ز تنش
چه دلاور پسری ساقی كوثر دارد
هیبت حیدری اش بین سلام حسنش
جامه ی سرخ حریر آمده او را ز بهشت
كاش غارت نشود جای دگر پیرهنش
ذكر لا حول شده مزد سخن گفتن او
كه مبادا بشود طعمه نیزه سخنش
ترسم از بوسه بی وقفه به دستش آخر
صید ، انگشت شود جای عقیق یمنش
بر تنش جامه ی دیبای بهشتی اما
ترسم از عاقبتش اینكه نباشد كفنش
آنكه هر روز و شب آوازه ی مقتل دارد
در دل خویش حسینیه مفصل دارد

 

شاعر : محمود ژولیده

  • شنبه
  • 10
  • خرداد
  • 1393
  • ساعت
  • 5:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران