هر كس كه به مدح تو نچرخانده زبان را
او مادحتان نيست هدر داده بيان را

در روز ولادت پدرم لطف به من كرد
آموخت به من نام تو و صوت اذان را

در روز ازل پيك خداوند تبارك
تلقين به تو كرده همه اسرار جهان را

اي وارث اسرار خداوند محمد
اي كاش فداي تو كنم اين  سر و جان را

عمريست كه اذكار شما ورد لب ماست
آقا مددي كن قلم و فكر و بيان را

انگار كه حق منتظر آمدنت بود
تا اين كه ببخشد به شما نبض زمان را

دستان من امروز بلند است به سويت
تا بلكه بگيرد به كفش برگ امان را

عمريست كه ما مادح دربار شماييم
يك مرحمتي ذاكر بي نام و نشان را

در مبعث نوراني تان حرف دل اين است
اي كاش ببينيم دگر صاحبمان را

شاعر : اصغر چرمی