دلت گرفته، چرا حال تو خراب شدهست
عزیز! چشم قشنگت چرا پر آب شدهست
مگر که کودک من عیب و علتی دارد؟
جواب داری، اما دلت کباب شدهست
مگر که کودک من...؟ بغضتان شکست چرا
صدای هق هقت آقا مرا جواب شدهست
آهای دست عزیزی که اول عشقی
برای توست دلش غرق التهاب شدهست
آهای چشم قشنگی که تازه میخندی
خودت بگو که چرا در من انقلاب شدهست
سکوت میشکند، پردهها میافتد، وای
فضای خانه پر از بانگ «آب...آب» شدهست
و مشک خونی عباس اولین چیزیست
که در نگاه غریبانه تو قاب شدهست
عمود، تیر، عطش، مشک، خیمهها، عباس
جواب گریه تو این همه کتاب شدهست
و مادری که چنین عاشقانه میخندد
از این جواب دلانگیز تو مجاب شدهست
شاعر : امیر مرزبان
- دوشنبه
- 12
- خرداد
- 1393
- ساعت
- 13:44
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
امیر مرزبان
ارسال دیدگاه