اشكي بُود مرا كه به دنيا نمي دهم
اين است گوهری كه به دريا نمي دهم
گر لحظه اي وصال حببم شود نصيب
آن لحظه را به عمر گوارا نمي دهم
عمری بود كه گوشه نشيـن محبتم
اين گـوشه را به وسعت دنيا نمي دهم
در سينه ام جمال علي نقش بسته است
اين سینه را به سينه ي سینا نمي دهم
تا زنده ام ز درگه او پا نمي كشم
دامان او ز دست تمنّا نمي دهم
سرمايه ي محبت زهراست دين من
من دين خويش را به دو دنيا نمي دهم
گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا
يك ذره از محبّت زهرا نمي دهم
امروز بزم ماتم زهرا بهشت ماست
اين نقد را به نسيه ی فردا نمي دهم
در سايه ي رضايم و همسايه ي رضا
اين سايه را به سايه ی طوبي نمي دهم
شاعر : استاد سید رضا موید
- دوشنبه
- 12
- خرداد
- 1393
- ساعت
- 17:19
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد سید رضا موید
ارسال دیدگاه