• چهارشنبه 5 دی 03


شعر ولادت حضرت علی اکبر(ع) -( يك عده بر آنند كه قرآن كريمي )

2746
5

گفتند بهشتي كه نباشي برهوت است
ديديم كه اين مُلك ز فيضت ملكوت است
گفتند كه از تيره ي مردان بزرگي
ديديم تمام تو جلال و جبروت است
گفتند در آئين شما باده حرام است
ديديم مِي نام تو در جام قنوت است
هرجا سخن از حسن تو آيد به ميانه
در كنج لبِ يوسفيان خال سكوت است
قافيه مهم نيست در آن بيت كه گفتند
الطاف خداوند به عشق تو منوط است
تو يوسف ليلا و زليخاي تو عالم
جا دارد اگر خاك شود پاي تو عالم
يك عده بر آنند كه قرآن كريمي
يك عده بگويند كه احسان قديمي
يك قوم تورا زاده ي طوفان بشناسند
يك عده بگويند كه از نسل نسيمي
آن روز كه از راه رسيدي همه گفتند
تو نقطه ي بسم الله الرحمن الرحيمي
بايد كه تورا قبله ي راهش بشناسند
هر ديده ي بينايي و هر قلب سليمي
آئينه ي پيغمبري ، خَلقاً و خُلقاً
بايد همه گويند كه تو خُلق عظيمي
طوبا هوس قامت رعناي تو دارد
عباس دلش ميل تماشاي تو دارد
 فارغ شده بازار دل از سود و زيان ها
كالا به جز عشق تو ندارند دكان ها
بي روح تر از هر جسدم بي غم عشقت
اي نام تو انگيزه ي ضرب ضربان ها
آنجا كه پي ِ حاكم شايسته بگردند
بايد سخن از مدح تو آيد به ميان ها
محدود به يك عصر و زمان نيستي آقا
انديشه ي تو ريشه دوانده به زمان ها
مجموعه ي علم و ادب و زهد و شجاعت
بايد ز تو سرمشق بگيرند جوان ها
الگوي جوان اي پسر ارشد ارباب
درياب گدا بر درتان آمده رياب
هرجا خبري غير تو باشد خبري نيست
جز مهر تو در عمق دلِ ما اثري نيست
اي ميوه ي شيرين درخت علويّون
شيريني شهد لب تو در شكري نيست
اي حضرت اربابِ ادب محضر بابا
گر تو پسري هيچكسي را پسري نيست
تو ميروي و پشت سر تو دلِ بابا
يك وقت نگويي پي ِ من چشم تري نيست
داني كه چه آورده غمت بر دل بابا
داغت به جگر هست وليكن جگري نيست
هر چند كه هر بند تو از بند جدا شد
برخيز كه باباي تو انگشت نما شد

  • پنج شنبه
  • 15
  • خرداد
  • 1393
  • ساعت
  • 15:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران