• سه شنبه 4 دی 03


شعر ولادت امام زمان(عج) -( یک شب كه عشقت باز از دل در گذر شد )

2444
4

یک شب كه عشقت باز از دل در گذر شد
نام تو را بردم پیاپى تا سحر شد
تا صبحدم آن شب به یادت گریه كردم
هر قطره اشكم در پى تو در سفر شد
قابل نبودم تا جمالت را ببینم
امّا قسم بر تو كه شوقم بیشتر شد
شد علّت دورى من از تو، عُیوبم
دل مبتلا هر روز بر عیب دگر شد
هر بار آهم شد مؤثّر بر دل تو
كار بدى كردم كه آهم بى اثر شد
خود واقفم یارى ز من بدتر ندارى
دست ولایت از سر من بر نداری
زاده شدم تا با غم خوبان بمیرم
زشتم، به پایت، خوبتر از جان بمیرم
خواهم به محرابم به هنگام نمازم
یا در تلاوت كردن قرآن بمیرم
من دوست دارم در میان شورِ یاران
با ذكر نامت در صفِ خوبان بمیرم
آلوده باشد دیده‏ام اما مدد كن
در موقع جان دادنم گریان بمیرم
سلطان عشق آید به بالینم بگوید
خوش آمدى، با دیدنش عطشان بمیرم
من دوست دارم مرگ را با دیدن تو
هر غصّه را با لحظه ‏اى خندیدن تو
من دوست دارم تا حضورت را ببینم
مستى ایّام ظهورت را ببینم
اى عابر پس كوچه‏ هاى دل كجایى؟
خواهم متانت در عبورت را ببینم
عالم اگر ظلمت شود باكى ندارم
اى فاطمى سیرت چو نورت را ببینم
من دوست دارم در شعاع نورِ پاكت
سر خوردگى خصم كورت را ببینم
منّت كش عالم نگردم لحظه‏ اى من
در خانه دل گر حضورت را ببینم
اى حاضر و ناظر به اعمالم، كجایى؟
گریه مكن دیگر به افعالم، كجایى؟
اى گمشده در كوچه ‏هاى غفلت دل
اى گوهر نشناخته در حیرت دل
اى سفره دار آفرینش بى‏نگاهت
شد رزق ما محدود، رفته بركت دل
حاصل ندارد بى تو عمر نوح كردن
نسیان تو اى بهترین، شد آفت دل
ما را براى انتظارت آفریدند
ممزوج شد با انتظارت فطرت دل
جانا به راه عشق تو، ایمان ببازیم
یادى ز ما كن تا بیادت جان ببازیم
اى آیه ‏ها صبح و مساء در انتظارت
قرآن، مناجات و دعا در انتظارت
خلق خدا چشم انتظارانِ ظهورت
تنها نه خلقى كه خدا در انتظارت
دست خدا، دیگر به در از آستین شو
اى ذوالفقار مرتضى در انتظارت
اى ذرّه‏ هاى آفرینش بى قرارت
مروه، صفا، زمزم، منا در انتظارت
كو پرچم هل من معین آل زهرا؟
اى سرزمین كربلا در انتظارت
اى یوسف كنعانى زهرا كجایى؟
موعود كعبه، منجى دل ها كجایى؟
 اى شارع احكام دین برگرد برگرد
اى رشته حبل المتین برگرد برگرد
گویند مى‏آیى ولى مُردیم، بازآ
در شام هجران تو افسردیم، بازآ
بى تو صفا از زندگى‏ها رخت بسته
از دل طراوت رفت، پژمردیم، بازآ
عشق على و شیعه‏گى جرم است، آرى
ارثِ غریبى از على بردیم بازآ
طعنه‏كِش ایّام هجران تو گشتیم
ما خونِ دل در خونِ دل خوردیم، بازآ
بشنو تمناى دل بیچارگان را
گرچه تو را صد بار آزردیم، بازآ
ما مُجرمیم امّا تو خوب و با گذشتى
دیدى بدى از ما فزون، امّا گذشتى
نور خدایى تو، به بدخواه تو لعنت
بدرالدّجایى تو، به بدخواه تو لعنت
سر تا قدم تصویر قرآن خدایى
شمس الضّحایى تو، به بدخواه تو لعنت
هر جا كه هستى، جانِ ما، جانت سلامت
اصلِ بقایى تو، به بدخواه تو لعنت
بین قنوتت یك دعا بهر گدا كن
روح دعایى تو، به بدخواه تو لعنت
بر سرزمین قلب عشّاق حسینى
فرمانروایى تو، به بدخواه تو لعنت
اصلِ ولایت در وجودت منجلى شد
لعنت به هر كس مُنكرِ آل على شد
بگذار تا چشم انتظار تو بمانم
بگذار من هم بى قرار تو بمانم
جان را به كف بنهاده و سوى تو آیم
اذنم بده تا جان ‏نثارِ تو بمانم
جانم سپر گردد تو را در هر بلایى
گردم فدایى، پاى كار تو بمانم
ننگت نباشم، گُل شوم بر سینه تو
تا زنده‏ام در انتظار تو بمانم
از حق بخواهم تا مرا پاكم نمایى
در كربلا با دستِ خود خاكم نمایى
دریاب گمراهانِ در عصیان فنا را
اى رهنماى متّقین برگرد برگرد
گلشن، كویر غفلت از یاد تو گردد
اى لالۀ صحرا نشین برگرد برگرد
آید به گوش از كربلا شب هاى جمعه
آواى بانوى حزین برگرد برگرد
ذكر شهید كربلا این بود وقتى
افتاد از زین بر زمین، برگرد برگرد
برگرد تا خون شهیدان زنده گردد
برگرد تا شیعه به دوران زنده گردد

شاعر : سید محمد میر هاشمی

  • چهارشنبه
  • 21
  • خرداد
  • 1393
  • ساعت
  • 6:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران