• سه شنبه 15 آبان 03


شعر شهادت حضرت رقیه(س),(خبر آمد که ز معشوق خبر می آید)

13946
70

خبر آمد که ز معشوق خبر می آید

ره گشایید که یارم ز سفر می آید

کاش می شد که ببافند کمی مویم را

اب و آیینه بیاریید پدر می آید

نه تو از عهده این سوخته بر می آیی

نه دگر موی سرم تا به کمر می آید

جگرت بودم و درد تو گرفتارم کرد

غالباً درد به دنبال جگر می آید

راستی! گم شده سنجاق سرم دست تو نیست

سر که آشفته شود حوصله سر می آید

هست پیراهنی از غارت ان شب به تنم

نیم عمامه از آن به تو در می آید

به کسی ربط ندارد که تو را می بوسم

که بجز من ز پس کار تو بر می آید

راستی!هیچ خبر ار شدی تب کردم؟

راستی لاغری من به نظر می آید

راستی هست به یادت دم چادر گفتی:

دختر من!به تو چادر چقدر می آید

سرمه ای را که تو از مکه خریدی بردند

جای آن لخته خون روی بصر می آید

                                                     محمد سهرابی

  • سه شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1391
  • ساعت
  • 13:9
  • نوشته شده توسط
  • جواد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



محمد صادق

پاسخ: شعر شهادت حضرت رقیه(س),(خبر آمد که ز معشوق خبر می آید)
خداییش خیلی شعرا محمد سهرابی خوبه دمش گرم

جمعه 9 اسفند 1392ساعت : 13:23

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران