ای کاش ببینیم همه ماه نهان را
همراه طلوع تو شروع رمضان را
با تلخی اشک غمت افطار نمودیم
از مسجدمان تا که شنیدیم اذان را
چندیست که چشمان زمین بی تو ندیده است
از باد صبا آن نفس مشک فشان را
تلخند زبانها بگذار از تو بگویند
تا نام تو تغییر دهد طعم دهان را
قلبی که ز خاک کف پاهای تو دور است
صد سال نخواهیم برایش ضربان را
هرگاه که با تو به مناجات نشستیم
یک بار هم احساس نکردیم زمان را
گیریم که از دیدن تو چشم بپوشیم
آقای دل ما! چه کنیم این دلمان را ؟
امسال رسیدیم که از سفره زینب
بر دست گدایان بدهی لقمه نان را
خون گریه روز و شبت از غصه زینب
باعث شده در کام بگیریم زبان را
برگرد که از کوفه نه، از کرب و بلا نه
از شام بپرسی سبب قد کمان را
شاعر : محمد بیابانی
- پنج شنبه
- 12
- تیر
- 1393
- ساعت
- 14:6
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
محمد بیابانی
ارسال دیدگاه