از بس كه اشك ریخته ای پای بسترم
صد بار شده آسمان آوار بر سرم
ساعات آخرم شده زهرای كوچكم
نزدیك تر بیا كه تو را سیر بنگرم
آخر نشد به رخت عروسی ببینمت
هر آرزو كه بود سوی گور میبرم
حالا برو لباس عزای مرا بپوش
دیگر نشته پیك عجل در برابرم
در راه عشق هستی خود را فروختم
امشب كه میروم كفنی نیست در برم
این لحظه ی فراق كه پیشم نشسته ای
خون میچكد برای تو از دیده ی ترم
من زود میروم كه نبینم پس از رسول
در بین دود و شعله نشسته است دخترم
من زود میروم كه نبینم به كوچه ها
سیلی زند كسی به رخ یاس اطهرم
- یکشنبه
- 15
- تیر
- 1393
- ساعت
- 5:37
- نوشته شده توسط
- علی
ali