• یکشنبه 4 آذر 03

 یوسف رحیمی

شعر وفات حضرت خدیجه(س) -( امشب فرشتگان خدا سوگوار تو )

3166
1

امشب فرشتگان خدا سوگوار تو
پر می کشند گریه کنان تا دیار تو
هم ناله با دل همه?‌ آسمانیان
جبریل روضه خوان شده بانو کنار تو
تنها نه لاله های دل داغدار ما
گلهای اشک چشم ملائک نثار تو
تا صبح ماند مثل تمام ستاره ها
چادر نماز سبز تو چشم انتظار تو
دلخسته ام به وسعت دلتنگی و فراق
زانو بغل گرفته ام امشب کنار تو
می سوزد از فراق تو با قلب دخترت
تا صبح مات و غمزده شمع مزار تو
یادم نمی رود شب آخر شب سفر
باران اشک فاطمه?‌ بیقرار تو
گفتی به فاطمه غم خود را خدیجه جان
آتش زدی به پهنه?‌ دریا و آسمان
از ماتم تو فاطمه جان گریه می کنم
بی صبر می شوم و چنان گریه می کنم
یا اینکه در مصیبتت از دست می روم
یا اینکه با تمام توان گریه می کنم
با غربت تو شهر مدینه چه می کند؟
با قلب خسته و نگران گریه می کنم
«چون چاره نیست صبر به ناچار می کنم»
مانند شمع از دل و جان گریه می کنم
دیوار و در، غروب تو را ناله می زنند
پهلو شکسته! ناله زنان گریه می کنم
با روضه های پهلو و بازوی خسته ات
با روضه?‌ بلال و اذان گریه می کنم
اصلاً ببین که با همه?‌ روضه های تو
اندازه?‌ زمین و زمان گریه می کنم
از کوچه های فاطمیه دل نمی کَنَم
هر شب به یاد مادرمان گریه می کُنم
عمریست که در آرزوی خاکبوسی ِ
قبری بدون نام و نشان گریه می کنم
کی می شود که جان بدهم در عزایتان
عالم فدای غربت بی انتهایتان

شاعر : یوسف رحیمی

  • یکشنبه
  • 15
  • تیر
  • 1393
  • ساعت
  • 13:56
  • نوشته شده توسط
  • علی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران