بساط عیش و طرب برای سرمستی جوره
اولین گل پسر فاطمه، نور بن نوره
آره تب کرده ابولهب گرفته پاشوره
کوری چشم هر چی ابتره،تاج سره ، نوزاد زهرا پسره
روشنی طلوع سحره، چه محشره، شب شب قرص قمره
تو بانی تعیشی، خدا می خونه چاووشی، خوشه با این همه خوشی، ماه عالم!
چه اثر و تراوشی، چه چشای عاشق کشی!، یوسف می خواست که تا تو شی ، شاه عالم
(گل زهرا حسن بن مجتبی)(2)
********
لالایی علی و فاطمه چه خوش آهنگه
خونه ی ساده شون از عشق و صفا رنگارنگه
واسه تبریک جبرییل پشت دره، دست به زنگه
میاره دسته گل از آسمون،ترانه خون، می کوبه بر طبل جنون
می خونه در گوش تو اذون، چه خوش زبون، حضرت از ما بهترون
کی گفته حاتم حاتمه؟، تا به کمر پیشت خمه، شب فراری غمه ، گل زهرا!
خاک در تو سرممه،خلاصه بین این همه،دوست دارم یه عالمه ، گل زهرا
(گل زهرا حسن بن مجتبی)(2)
********
گرد و خاک غربت افتاده روی قبر آقام
اسیر وهابیای پست تر از گبره آقام
واسه اینه همیشه اسطوره ی صبره آقام
یه روزی از همین روزای سال، با ابتهال، حرم می گیره شور و حال
تیرمو می زنم یه روز به خال، با قیل و قال، راه میندازم حتی قتال
پاش برسه دارم جنم ، که این طلسمو بشکنم ، سر عدوتو می زنم، سر وقتش
فدای تو سر و تنم، آماده ی جون دادنم، خونی میشه پیراهنم ، سر وقتش
(گل زهرا حسن بن مجتبی)(2)
********
شاعر : مظاهر کثیری نژاد
- دوشنبه
- 16
- تیر
- 1393
- ساعت
- 15:49
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
مظاهر کثیری نژاد
ارسال دیدگاه