• جمعه 2 آذر 03


اشعار شب اول محرم -( تاذ باد به موی سرم افتاد دلم ریخت )

1318
2

تاذ باد به موی سرم افتاد دلم ریخت

تا اشک ز چشم ترت افتا د دلم ریخت

امروز میان تو و حر بن ریاحی

تا صحبتی از مادرت افتاد دلم ریخت

ای اینه خوار خود تا که غبار این دشت به دور و برت  افتاد دلم ریخت

امروز که یه مرتبه در موقع بازی

بر روی زمین دخترت افتاد دلم ریخت

در بارهی تنهایی و بی یاوری تو

تا زمزمه در لشکرت افتاد دلم ریخت

خورشید من امروز که این سایهی شوم

سر نیزه به روی سرت افتاد دلم ریخت

  • پنج شنبه
  • 19
  • تیر
  • 1393
  • ساعت
  • 9:19
  • نوشته شده توسط
  • سبحان

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران