• پنج شنبه ۱۸ اردیبهشت ۰۴


اشعار شب اول محرم -( تاذ باد به موی سرم افتاد دلم ریخت )

۱۳۶۱
۲

تاذ باد به موی سرم افتاد دلم ریخت

تا اشک ز چشم ترت افتا د دلم ریخت

امروز میان تو و حر بن ریاحی

تا صحبتی از مادرت افتاد دلم ریخت

ای اینه خوار خود تا که غبار این دشت به دور و برت  افتاد دلم ریخت

امروز که یه مرتبه در موقع بازی

بر روی زمین دخترت افتاد دلم ریخت

در بارهی تنهایی و بی یاوری تو

تا زمزمه در لشکرت افتاد دلم ریخت

خورشید من امروز که این سایهی شوم

سر نیزه به روی سرت افتاد دلم ریخت

  • پنج شنبه
  • ۱۹
  • تیر
  • ۱۳۹۳
  • ساعت
  • ۹:۱۹
  • نوشته شده توسط
  • سبحان

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران