کنار سفره ی احسان گرفت دست مرا
به آیه آیه ی قرآن گرفت دست مرا
گرفته بود دلم سخت در حصار خودم
دوباره در دل زندان گرفت دست مرا
اسیر چاه هوس بودم و دچار گناه
میان حیله ی شیطان گرفت دست مرا
از آسمان که فرو ریخت ربنای دلم
به زیر بارش باران گرفت دست مرا
رسید نیمه ی ماه و وزید عطر بهشت
میان ذکر حسن جان گرفت دست مرا
شکست بغض گناهم کنار صحن عتیق
که لطف شاه خراسان گرفت دست مرا
و نیمه های سحر بود آن شبی که خدا
شبیه کودک گریان گرفت دست مرا
شاعر : سید حجت بحرالعلومی
- دوشنبه
- 23
- تیر
- 1393
- ساعت
- 14:23
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه