این شب آخر ، در بین بستر
در تب زهرا ، می سوزده حیدر
چادر فاطمه روی سرشه
شمع بستر اشکای دخترشه
همه می گن که شب آخرشه
وای چه شب سیاهیه وای دیگه حیدر راهیه
****
صاحب تفسیر ، گشته زمین گیر
چشم انتظارند ، کاسه های شیر
دیگه از تو بسترش پا نمی شه
چشای علی دیگه وا نمی شه
شب قدر علی احیار نمی شه
وای شده قلبم آتشین وای یا امیر المومنین
شاعر : مجید احدزاده
- چهارشنبه
- 25
- تیر
- 1393
- ساعت
- 7:52
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
مجید احدزاده
ارسال دیدگاه