من بنده زار تو هستم عبد گرفتار تو هستم
باکوله باری از گناهان همواره سربار تو هستم
بشکسته بالم
افسرده حالم
دادی مجالم
الهی العفو
********
گفتی بیا در خلوت شب نام مرا آور تو بر لب
در نیمه ی شب آمدم من بگذر ز جرمم جان زینب
گشتم پشیمان
از جرم و عصیان
با چشم گریان
الهی العفو
********
آن رو سیاه تو منم من گم کرده راه تو منم من
عبدم ذلیلم مستکینم مهمان ماه تو منم من
دار و نمدارم
این حال زارم
بر لب بیارم
الهی العفو
********
حبّ علی در سینه دارم از دشمنانش کینه دارم
در آرزوی کربلایم من حسرت مدینه دارم
بنما نصیبم
کوی حبیبم
أمّن یجیبم
الهی العفو
********
شاعر : حسین معصومی
- جمعه
- 27
- تیر
- 1393
- ساعت
- 0:8
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
حسین معصومی
ارسال دیدگاه