بارگاه قرب رحمان بود و یار
محضر درگاه سبحان بود و یار
سفره ی راز و نیاز نیمه شب
حضرت ارباب عطشان بود و یار
سال ها ان چشمه اب حیات
دیده ا ش دریای باران بود و و یار
تا نماید یاری دین خدا
روز و شب در فکر یاران بود و یار
در دعا مطلوب قلبش ، دیدن
سرور شب زنده داران بود و یار
هر کسی اولاد خواهد از خدا
همچو ارباب عطش گوید دعا
ان امام و سرور و دنیا و دین
عابدی میخواست ، زین العابدین
در دل هر سجده ی طولانی اش
ساجدی میخواست زین الساجدین
هر دعا ، ان عبد صالح از خدا
صالحی میخواست زین الصالحین
از خدای خود از سیر و سلوک
سالکی میخواست زین السالکین
در کمال معرفت اصرار داشت
عارفی میخواست زین العارفین
بس دعا کرد ان کریم ابن الکریم
حاجتش را داد رحمان و رحیم
مادرش صدیقه از قصر جنان
رفت در رویای سلطان زنان
شهر بانو را نظر انداخت چند
دید با چشم خریدارش ، نهان
مهر او چون در مهر زهرا نشست
خواستگاری کرد از شاه زنان
گشت ان رویای صادق تا سه بار
در نگاه پاک ان بانوی عیان
سر خود را با کسی افشا نکرد
شد اسیر عشق سلطان جهان
تا به هم اید از ان نور عین
حضرت سجاد علی بن الحسین
چون که کوثر امر از قران گرفت
نو عروس خویش از ایران گرفت
شیر میدان ،زاده ی شیر خدا
بانویی از بیشه ی شیران گرفت
او که از دین مجوس ازاد شد
خود برات از اتش نیران گرفت
رو برو شد چون که با روی حسین
بهجتی زان حالت حیران گرفت
از میان اتش . جنگ و گریز
گنج را گوشه ی ویران گرفت
چون اسیر لشگر اسلام شد
تا قیامت صاحب اکرام شد
ان دور خوشبخت در بین صدف
شد عروس خانه ی شاه نجف
کرد اعلام بدا رائت از عدو
یافت از دربار زهرایی شرف
بعد از ان ،قانون لطف کردگار
داد او را نوری از صلب خلف
کرد تقدیم اماند بر حسین
رفت بعد از زایمان نزد سلف
روح پاک مادر سجاد رفت
نزد کوثر با ملایک صف به صف
انکه دل ها را ز گلها را بیخته
شادی و غم را به هم بیخته
بارگاه قرب حق اباد شد
سرور اهل دعا سجاد شد
نهذت سرخ حسین ابن علی
از علی ابن الحسین امداد شد
بر سر دامان زینب رشد کرد
تا مقام عصمتش بنیاد شد
شعر عاشئرایی و صوت الحزین
ذکر لالایی این نوزاد شد
ان که شد گهواره جنبانش حسین
خطبه اش باید چنین ایراد شد
نا خدای کشتی قال ابلا
داشت این کربلا را تا کربلا
کربلا را عمه اش تا شام برد
او زشام و کوفه تا ایام برد
<<کل ارض کربلا >> مدهون اوست
کشتی دین را به این اقدام برد
رنج غربت را به خود تحمیل کرد
او عبادت را به ما تعلیم داد
خود پرستی را از این اوهام برد
در دعا درس سیاست را که گفت
از سیاست شبه و ابهام برد
بسکه زینت شد برای اهل دین
گفت سبحان : انت زین العابدین
او علی عالی اعلاسنی
او ولی والی والاسنی
هم امام مردم اهل زمین
هم امیر عالم بالاسنی
نام او شیرین تر از طعم عسل
زمره ی اسمائکم احلاسنی
گر چه ان حضرت علی اوسط است
بر امامت از همه اولاسنی
سرور اهل یقین دوم علی است
صاحب حصن حصین چارم ولی است
او به عالم علم را تعلیم داد
عالمان را نقشه ترسیم داد
او به رضوان خلق را دعوت نمود
او زدوزخ بندگان را بیم داد
او به ما تفهیم حبل الله کرد
ریسمان عشق را تحکیم داد
او به تیغ خطبه های اتشین
جامه ی ذلت به هر دژخیم داد
او به اهنگ دل انگیز حسین
شیعیان را بهترین تکریم داد
او بنای روضه را بنیاد کرد
هر کجا از مقتل یاد کرد
او امامت را به زیر نیزه دید
او زحلق پاره پاره بوسه چید
او به دستور صریحش ال را
از میان شعله ها بیرون کشید
او ز مقتل تا چهل منزل اسیر
هیجده سر را به روی نیزه دید
او خدا را در غل و زنجیر خواند
سنگ و خاکستر به فرق خود خرید
او برای حفظ ناموس خدا
گوشه ی ویرانه ها را مسکن گزید
او همان خورشید و عدل و داد بود
اولین مقتل سرا سجاد بود
شاعر : محمود ژولیده
- سه شنبه
- 31
- تیر
- 1393
- ساعت
- 9:45
- نوشته شده توسط
- سبحان
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه