شمر و اون دار و دسته هاش
ریختن تو قتلگاه داداش
من چه طور آروم بگیرم؟
گفتی نگرونم نباش
هی لگد میزنه با پاش
استخونو سر و صداش
كارش تموم شده حسین
خون میچكه زیر عباش
داداشمو بی لشكر گیر آوردنو
داداشمو بی سقا گیر آوردنو
سر و جدا كردن بازم میزدنش
فواره زد خون از رگهای گردنش
اینقده دست و پا نزن
آتیش به قلب ما نزن
با حنجر بریده هی
مادرت رو صدا نزن
این دلم پاره شد حسین
خواهر آواره شد حسین
ای چاره ام بی من مرو
زینب بیچاره شد حسین
پاشو ببین با انگشت اشارشون
حرامیا میدن ما رو به هم نشون
برای مُلك ری شون
رفت سر تو ، تو نی شون
میشه كار خواهر تو
دیدن بزم می شون
رفتی تو ای برادرم
نامحرما دور و برم
حالا مصیبتو ببین
دل نگرون معجرم
ببین حسین شبیه ابر بهارم
همنشینی جز غصه و غم ندارم
دیگه باید گوشوارمو در بیارم
- شنبه
- 11
- مرداد
- 1393
- ساعت
- 5:59
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه