برادر هدیه اوردم نظر بر هدیه هایم کن *** به کشی نجات خود ، برادر ناخدایی کن
[( حسین جانم حسین جانم]4)2
اگر چه هست نا قابل ، تو دانی حال و روز دل *** بده رخصت که جان بازم ، خودت را خونبهایم کن
[( حسین جانم حسین جانم]4)2
برادر بی تو در چشمم، چو زندان است این عالم *** نظر بر هدیه هایم کن، سپس خواهر صدایم کن
ببین جان بر لبم مولا، من اخر زینبم مولا *** ببین از غصه میمیرم، نظر بنما دوایم کن
[( حسین جانم حسین جانم]4)2
چو دیدم در دل صحرا ، غریبی ای گل زهرا *** ببین بر خاک افتادم ، بزرگی کن به پایم کن
شود این هدیه ها دل بر، فدای اکبر و اصغر*** به پیش هدیه و مادر ، قبول این هدایا کن
[( حسین جانم حسین جانم]4)2
- یکشنبه
- 12
- مرداد
- 1393
- ساعت
- 6:28
- نوشته شده توسط
- سبحان
ارسال دیدگاه