مرا می شناسی بقیعم
منم قبله گاه غریبان
مرا می شناسی بقیعم
که با اشک و آهم چراغان
چه شبها که بی روضه مَردم
در آغوش من گریه کردند
به صادق به باقر به سجاد
به یاد حسن گریه کردند
غم غربت من، رسیده به افلاک
که ارکان ارض است، در این تربت پاک
واویلا، واغربتا
بقیعم که پر کرده عمری
غم فاطمه خلوتم را
زپنهانی قبر زهرا
بخوان قصه ی غربتم را
گهی بر مزار امامان
گهی نزد ام البنینم
من آن تربت ساده هستم
که با عرشیان همنشینم
شده زائر من هزاران کبوتر
شده همدم من مزار پیمبر
واویلا، واغربتا
پُر از ماتم فاطمیه
پُر از داغ پیغمبرم من
پُر از روضه های نخوانده
پُر از غربت حیدرم من
پریشانم از منع گریه
پریشانم از منع ماتم
به سر آید این عصر عُسرَت
بنا بر روایات محکم
دل من گرفته، خدایا خدایا
از این عمروعاصان، از این بولهب ها
- یکشنبه
- 12
- مرداد
- 1393
- ساعت
- 6:28
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه