هستم در این زمانه ، تنها و بی نشانه
دشمن مرا ز خانه ، بیرون کشد شبانه
همچون کمان خمیدم ، زخم زبان شنیدم
دنبال قاتل خود ، در کوچه می دویدم
واویلا واویلا آه و واویلا
تنها و بیقرارم ، کاری به کس ندارم
از بس که من دویدم ، دیگر نفس ندارم
همچون علی مظلوم ، خون بر دلم نشاندند
با دسته بسته من را ، در کوچه می کشاندند
اشکی چکیده دارم ، رنگی پریده دارم
مانند مادر خود ، قدی خمیده دارم
واویلا واویلا آه و واویلا
هستم رئیس مذهب ، جانم رسیده بر لب
هنگام کوچه گردی ، هستم به یاد زینب
باشد دلم پر از خون ، چون لاله های صحرا
می سوزد آشیانم ، چون آشیان زهرا
گفتم بزن تو آتش ، از پای تا سرم را
اما مبر به پیشم ، تو نام مادرم را
شادم که کار گر شد ، در سینه زهر کینه
چشمم دگر نیفتد ، به کوچه مدینه
واویلا واویلا آه و واویلا
- شنبه
- 18
- مرداد
- 1393
- ساعت
- 4:57
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه