گیسو پریشان بر روی نیزه
تن روی خاک و سر روی نیزه
سالار زینب سالار زینب
حسرت کربلا زده شرر به عالم
آن الف قامت تو کرده چو دالم
اگر ردم کنی بدا به حال زارم
اگر به کربلا رسد خوشا به حالم
دلهای مردم صد پاره کردی
ما را خریدی بیچاره کردی
سالار زینب سالار زینب
دلم شبیه آسمون به زیر دینه
دلم شبیه شب بین الحرمینه
نمونده تا عرش خدا پرده ای باقی
مُهر نماز من ز تربت حسینه
بیت خدا را غمخانه کردی
پیمانه دادی دیوانه کردی
سالار زینب سالار زینب
پیرم اگر بشم با عشق تو جونم
من از اهالی عزای آسمونم
هر کسی آرزو داره تو بین مردم
آرزومه تو کربلا روضه بخونم
شادی اگر کم غم بی دریغه
گیسوت چو خنجر ابروت چه تیغه
سالار زینب سالار زینب
- شنبه
- 18
- مرداد
- 1393
- ساعت
- 8:0
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه