سفیر مولایم، اسیر غم هایم
میان کوفه خدا، بی کس و تنهایم
مردم کوفه مهر و وفایی به دل ندارن واااای
به راه زینب با مشتی از سنگ چشم انتظارن واااای
دو دست من، بسته روی دارم
ز کینه ها، تشنه، جان سپارم
به یاد زینب، بی قرارم
میا میا کوفه ای حسین جان
به کوفه بشنیدم، ز حنجر و خنجر
یکی با خنده میگفت، ز غارت معجر
بگویمت من پسر عمو جان به آه و ناله واااای
جان عزیزت نیار به همرات طفل سه ساله واااای
دلهره ام، از قحطی آبه
غصه ی دل، کودک ربابه
برای قافلت، دل کبابه
میا میا کوفه ای حسین
شده دگر وقت، عزای شاهنشاه
بزن به سینه بگو، امیری ثار الله
چشام میباره که از دوباره فصل غم اومد واااای
خدا میخونه تو عرش اعلا محرم اومد واااای
محرمت، دل غرق عزا شد
ببین حسین، دل وقف شما شد
به عشقت، قلبم کربلا شد
میا میا کوفه ای حسین
شده دگر وقت، عزای شاهنشاه
بزن به سینه بگو، امیری ثار الله
چشام میباره که از دوباره فصل غم اومد واااای
خدا میخونه تو عرش اعلا محرم اومد واااای
محرمت، دل غرق عزا شد
ببین حسین، دل وقف شما شد
به عشقت، قلبم کربلا شد
میا میا کوفه ای حسین جان
- یکشنبه
- 19
- مرداد
- 1393
- ساعت
- 14:1
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه